یافته های محققان نشان میدهد که برداشت پرسنل از فعالیتهای حوزه منابعانسانی مستقیما بر برداشت مشتریان از کیفیت خدمات مؤثر است. بر این اساس زمانی که کارمندان یک مجموعه احساس رفتار مثبت از سوی سازمان میکنند، امکان صرف انرژی و خدمات فوقالعاده بیشتری به مشتریانشان را نشان میدهند. (مارتین،بوش، ۲۰۰۶) در همین مرجع محققان زیادی شواهد قابل قبولی از اثرگذاری فعالیتهای منابعانسانی بر رفتار خدمت- محور پرسنل ارائه میدهند برخی از این فعالیتها عبارتند از: جذب و استخدام، آموزش، ارزیابی عملکرد، جبران خدمت، توانمندسازی، تسهیم اطلاعات، مشارکت، کارراهه شغلی. (برنتانی، ۲۰۰۱) در تحقیقی درباره خدمات نوگرا رابطه میان برداشت پرسنل از فعالیتهای منابعانسانی شامل انتخاب، آموزش، توسعه نیرویانسانی، پرداخت، پاداشها، ارزیابی عملکرد وحمایت مدیریت ارشد، بر رفتار آن ها در ارائه خدمات شرکت را بررسی و اثبات کردهاست. همچنین در مطالعات ( گراف،۲۰۰۷) آمدهاست، فاکتورهایی که موفقیت و سودآوری سازمانها را تضمین میکند شامل سرمایهگذاری در نیرویانسانی، تکنولوژی های پشتیبان نیرویانسانی در ارتباط با مشتری، فعالیتهای پیشرفتهاستخدام و آموزش نیرویانسانی و پرداختهای مرتبط با عملکرد برای همه افراد در همه سطوح است. همچنین اثبات شده کارمندانی که فعالیتهای مدیریت منابعانسانی مثبتی در ابعاد: انتخاب/استخدام، آموزش/توسعه و جبران خدمت/ مزایا دریافت کردهاند در برابر رفتار مثبتتر، مودبانهتر و یاریگرتری در قبال مشتریان ارائه دادهاند. (سولنت، پالسن، ۲۰۰۵)
جوز و همکارانش در فرایند اثبات رابطه میان رضایت پرسنل و رضایت مشتریان، عواملی مانند ماهیت شغل، سرپرست و مدیر مستقیم، میزان پرداخت و همکاران را از مهمترین عوامل مؤثر بر رضایت پرسنل میداند. (جوز و همکاران، ۲۰۰۳) همچنین هسکت در (سولنت، پالسن، ۲۰۰۵) یک زنجیره سرویس- سودآوری را پیشنهاد میکند که در طی اجزای آن: طراحی محیط کار، طراحی شغل، انتخاب و توسعه فردی پرسنل، سیستم پاداش پرسنل و ابزارهای مناسب برای خدمت رسانی به مشتریان منجر به رضایت پرسنل و سپس رضایت مشتریان شده و در نهایت سوداوری و رشد بازار را تضمین میکند.
بون و اشنایدر در (ریچارد، جانسون، ۲۰۰۱) معتقدند که هر موضوعی که در مورد بهبود جو خدمتمحور لازم است از جمله انتخاب آموزش پرسنل، سیستمهای پاداشدهی و سبکهای رهبری، باید به سمت بهبود رفتار پرسنل متمایل بوده و کیفیت خدمات را تضمین کند. همچنین ( یانگ، ۲۰۱۲) ضمن اثبات رابطه میان درک پرسنل از محیط کار با رضایت شغلی و ادراک مشتریان از خدمات ارائه شده پیشنهاد میدهد که طراحی و به کارگیری سیاستهایی مانند توانمندسازی پرسنل، کدهای خدماتی دقیق، جوایز کارایی در ارائه خدمات و آموزش پرسنل برای ایجاد این جو ضروری است.
در ادامه کارکردهای مدیریت منابعانسانی با رویکرد آرمسترانگ مورد بررسی قرار گرفته و نتایج پژوهشهایی که رابطه میان این کارکردها و فاکتورهای مرتبط با مشتریان را نشان میدهد بررسی میشود. این کارکردها به ترتیب عبارتند از استخدام نیرویانسانی در ارتباط با مشتری( فرایند جذب)
استخدام نیرویانسانی در ارتباط با مشتری
بررسیهای (برنتانی، ۲۰۰۱) استخدام را مهمترین کارکرد منابعانسانی در ارتباط با مشتری میداند. در فرایند استخدام نیرویانسانی در سازمان مشتریمحور پرسنل باید مهارتهای لازم برای رفع نیازمندیهای مشتریان و یا حتی کل جامعه را دارا باشند. این مهارتها باید با توقعات مشتریان هماهنگ باشد. در این فرایند باید وظایف، مهارتها و انتظارات از کارمندان روشن شود و در نهایت مشخصات فردی، سطح تجربه، تخصصهای فنی و یا دانش بازار و بخشبندی مشتریان برای استخدام افراد مشخص شود. (گاراوان،۱۹۹۷) همچنین( بت ۲۰۰۴) مینویسد که در سیستمهایی که دخالت منابعانسانی بالا است لازم است افراد با قابلیتهای اولیه بالا و قابلیت آموزش بیشتر استخدام شوند. انتخاب هوشمندانه افراد با مهارتهای عمومی در کنار سرمایهگذاری اولیه در آموزش پرسنل نیز مورد نیاز است. (سولنت، پالسن، ۲۰۰۵) تحقیقات (فورزا، سالوادور، ۲۰۰۶) بیان میکند که مطالعات در مورد شایستگیهای فردی پرسنل در سازمانهای مشتریمحور باعث ایجاد چارچوب هایی شده که میتواند به افزایش رضایت مشتری کمک کند.
تحقیقات (مارتین، فریزر، ۲۰۰۲) نشان میدهد که فروشندگان مشتری- محور برای برقراری و حفظ ارتباط با مشتریان نیاز به مجموعه خاصی از مهارتها دارند. اما در اکثر مراجعی که شخصیسازی خدمات برای مشتریان را مد نظر دارند، صفات شخصی کارمندان مورد بی توجهی واقع شدهاست. (اشنایدر،۱۹۹۴) مهمترین پارامترهای مورد توجه در فرایند استخدام افراد را شخصیت مشتریمدار در کنار توانایی برای انجام درست امور برشمردهاست. در واقع توانایی و شخصیت دو بعد مهم در اختیار است. فصیحیحور در رابطه افراد با مشتریان مینویسد: بسیاری از متخصصان حوزه منابعانسانی معتقدند که به جای آموزش افراد بهتر است افراد مستعد ارائه خدمات به مشتریان در فرایند استخدام انتخاب شوند. به نظر میرسد برخی افراد توانایی بالقوه ای برای برقراری ارتباط با مشتریان و حلب رضایت آنان دارند. (فصیحی حور، ۱۳۸۵). خدمات معمولا با حجم بالایی از تعامل میان کارمندان و مشتریان معنا مییابد. در این میان کارمندان ارائه کننده خدمات باید دید مناسب نسبت به آرزوها، نیازها و مشکلات مشتریان داشته باشند. (فرانسیس و گرین، ۲۰۰۴)سولنت نیز قابلیت تصمیمگیری را مطرح میکند: در زمان ارائه خدمات معمولا کارمندان با مسایل و چالشهای متعددی روبرو میشوند که باید در زمان مناسب تصمیم مناسب بگیرند. این قابلیتها باید در زمان استخدام این نوع کارمندان لحاظ شود.(سولنت، ۲۰۰۶) همچنین برخی مراجع معتقدند که اگر سطح بالایی از مشتری- مداری در نگرش کارمندان ایجاد شود، به نسبت آموزشهای مختلف منجر به پایداری قابل توجهتری در رفتار پرسنل میشود. (اشنایدر، باربرا، کارن، ۲۰۱۱)