ممکن است چنین سوالی مطرح شود که چون در حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد، از صداها و ضربات استفاده می شود، پس فرضیه REM بایستی غلط باشد. حقیقت این است، انواع محرک- هایی که میتوانند در حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد مورد استفاده قرار گیرند، لزوماً در فرایند مشابه ایجاد شده در REM، تحریک نخواهند شد. به عبارت دیگر، بدن در خواب از ایجاد صداها و ضربات بیرونی عاجز است. چون از حرکات عصب بازداری می شود، حرکات چشم به طور فیزیولوژیکی میتواند تمام حرکات عصبی را به راحتی برانگیخته نماید (شاپیرو و فارست، ۱۹۹۷).
دو گروه از روان پزشکان (یک گروه استرالیایی و یک گروه انگلیسی) نظریات مشابه شاپیرو را مطرح کردند تا تبیینی رضایت بخش از کارایی حساسیت زدایی از طریق چشم و پردازش مجدد ارائه کنند. این محققان حدس زدند که یک بازتاب از طریق تکامل رشد یافته به پستانداران اجازه میدهد تا خطر را مشاهده کنند. آن ها میگویند که در نتیجه ی هیجان است که حیوان می جنگد یا می گریزد. آن ها بیان میکنند که حرکات چشم در حساسیت زدایی با چشم و پردازش مجدد یک مکانیسم درونی مرتبط را راه می اندازد که پاسخ فرار یا جنگیدن را مهار میکند. نتیجه ی حرکات چشم در حساسیت زدایی با چشم و پردازش مجدد این است که یک جهت گیری مجدد سریع روانی رخ میدهد که احساس امنیت ایجاد میکند. اما به پژوهش های بیشتری نیاز هست تا این فرضیهها آزمون شود (شاپیرو و فارست، ۱۹۹۷).
۲-۹-۲-توجیه درمان بر اساس نظریه پردازش اطلاعات
تکنیک حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد، بر مدل پردازش سریع اطلاعات مبتنی میباشد. اصطلاحات پردازش اطلاعات و شبکه های مرتبط با آن به وسیله لانگ[۱۱۳] (۱۹۷۷) و باور[۱۱۴] (۱۹۸۱) برای مدل پردازش سریع اطلاعات مورد استفاده قرار گرفت و در حال حاضر راهنمای کار بالینی در حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد میباشد (ساریچلو، ۱۳۷۵) .
به نظر میرسد که در درون هر یک از ما یک سیستم پردازش اطلاعات وجود دارد که برای پردازش حوادث نگران کننده، طراحی شده است تا بهداشت روانی را حفظ کنیم. زمانی که حوادث ناخوشایند اتفاق می افتند، ما در مورد آن ها صحبت میکنیم و خواب می بینیم تا این که ناراحتی مان از بین برود. در این مرحله ما میتوانیم به یک راه حل انطباقی برسیم. ما بر اساس تجربه چیزی که در این مورد مفید بوده یاد گرفته ایم (مانند قدم زدن در کوچه های تاریک) و در مغزمان با هیجان مناسب ذخیره کرده ایم. بنابرین این تجارب منفی و مثبت در آینده، ما را راهنمایی میکنند. هم چنین آنچه غیر مفید است بیرون رخته ایم مانند هیجانات منفی، احساسات جسمی و خود باوری هایی که از این حوادث ریشه می گیرند (شاپیرو و فارست، ۱۹۹۷).
اما زمانی که حوادث آسیب زا رخ میدهند، این سیستم پردازش اطلاعات مختل می شود. ادراکات ما از حادثه هولناک (آنچه دیده ایم، شنیده ایم، احساس کرده ایم و …) ممکن است به همان حالتی که آن ها را تجربه کرده ایم در سیستم عصبی گیر کنند. این ادراکات پردازش نشده در کابوس ها، بازگشت خاطرات گذشته و افکار مزاحم مبتلایان به اختلال استرس پس از سانحه، به چشم میخورد. در حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد از شخص میخواهیم به حادثه آسیب زا فکر کند و بعد سیستم پردازش اطلاعات او را به این منظور که تجربه آسیب زا را به گونه مناسبی پردازش و هضم کند، تحریک میکنیم. هم چنان که فرایند هضم جریان دارد، بینش ها برمی خیزند، تداعی های مورد نیاز شکل می گیرند، هر آن چه مفید است یاد گرفته می شود و هیجان مناسب، کنترل را به دست میگیرد (شاپیرو و فارست، ۱۹۹۷).
با حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد، سیستم پردازش اطلاعات میتواند سریع کار کند. سیستم پردازش اطلاعات میتواند ترمیم کننده باشد و این ترمیم با همان سرعتی است که در بدن بعد از آسیب جسمی دیده می شود. یکی از کارهایی که حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد انجام میدهد، برقراری ارتباط مجدد بین رویداد ذخیره شده و سیستم پردازش اطلاعات مغز است. بنابرین از طریق بهبود طبیعی آسیب روانی هضم می شود و جراحات ذهنی بهبود مییابند، شاید به همان سرعتی که آسیب های جسمی بهبود مییابند (شاپیرو و فارست، ۱۹۹۷).
۲-۹-۳-توجیه درمان بر اساس نظریه عصب شناختی
در سال ۱۹۸۷، عصب شناسی، با اعمال مکرر جریان های با ولتاژ پایین به الکترودهای کار گذاشته شده در مغز موش ها بر روی حافظه آن ها کار می کرد. وی بیان داشت که این جریان سبب تغییر در پتانسیل سیناپسی می شود که مستقیما با فرایند حافظه مرتبط است. او فکر می کرد که حرکات چشم ممکن است همان کار را انجام دهند. شلیک های عصبی ناشی از حرکات چشم (شبیه یک جریان با ولتاژ پایین) می-توانند موجب بازداری در مکانی شوند که خاطرات آسیب روانی در آنجا ذخیره شده اند، بنابرین آسیب روانی به طور وارونه نشان داده می شود. ممکن است همین قضیه در خواب REM اتفاق بیافتد (شاپیرو و فارست، ۱۹۹۷).
سیگل و مک جینتی[۱۱۵] (۱۹۷۷) دریافتند که سلول های GTF (سلول های خیلی بزرگ که در لوکوس سرولئوس[۱۱۶] و در ساخت های رتیکولار قرار دارند و تصور می شود که این سلول ها کنترل اجرایی رویا را بر عهده دارند) دوبار فعال میشوند. در بار اول در خلال رویا، یعنی زمان برانگیختگی شدید سیستم های حرکتی خیلی فعال هستند. بار دوم، زمانی است که حرکات چشمی و عضلانی در مرحله ی معینی از هشیاری کامل روی میدهند (برگمن، ۱۹۹۸).
یک راه خوب در مورد فهم چگونگی کار حساسیت زدایی با حرکات چشم و پردازش مجدد، تعیین مسیرهای پردازش آسیب روانی است که در یک حادثه آسیب زا رخ میدهد. آمیگدال[۱۱۷] آژیر خطر را به صدا در آورده و پیام های ضروری را به بخش های اصلی مغز می فرستد، این پیام ها هورمون های جنگ یا گریز بدن را به ترشح وا می دارند و به دنبال آن هیپوتالاموس[۱۱۸] به غده هیپوفیز[۱۱۹] دستور تولید عامل رها کننده ی کورتیکوتروپین را میدهد. این عامل مخچه را آماده برای حرکت کرده و علایمی به مدولا[۱۲۰] می-فرستد تا سیستم های قلبی عروقی، عضلات و دیگر سیستم ها فعال کند. سایر مدارها برای ترشح نورآدرنالین جهت بالا بردن فعالیت مراکز مغزی به لوکوس سرولئوس علامت میدهند و در این شرایط نورآدرنالین[۱۲۱] ساقه مغز[۱۲۲]، سیستم لیمبیک[۱۲۳] و قشر تازه مخ[۱۲۴] را فرا میگیرد. هیپوکامپوس[۱۲۵] جهت جلب توجه، برای رهاسازی دوپامین[۱۲۶] علامت میدهد (گلمن[۱۲۷]، ۱۹۹۵؛ به نقل از نیرومندی،۱۳۸۷).
به هیپوکامپوس علامت داده می شود دوپامین ترشح کرده تا اوضاع به صورت اول در آید. در بسیاری از موارد حادثه آسیب زا به تدریج کم رنگ شده و سیستم ها به وضع اولیه باز میگردند (برگمن، ۱۹۹۸).