۱- عدم درک مفاهیم نگهداری ذهنی
از جمله محدودیتهای کودکان در این مرحله، عدم توانایی در پایداریشیء[۱۰۸] است. مفهوم پایداری شیء (نگهداری ذهنی) به این موضوع اشاره دارد که به رغم، ایجاد تغییر در شکل ظاهری یا وضع مکانی یک شیء، اگر چیزی از آن اضافه یا چیزی از آن کاسته نشود، در ویژگیهای اساسی یک شی تغییری ایجاد نمی شود. کودکان در مرحلۀ پیش عملیاتی از آن جهت که در استخراج جنبه های تغییرناپذیر یک شیء از لابه لای تغییر شکلهای آن ناتوانند به راحتی تحت تأثیر کیفیت ظاهری اشیاء قرار می گیرند و در قضاوتهایشان ملاک را تغییر ظاهری اشیاء میدانند به همین جهت تفکر آن ها در این مرحله از لحاظ کیفی با تفکر بزرگسالان متفاوت است. به نظر پیاژه، نگهداری ذهنی، توانایی است که در نتیجۀ تجارب متراکم شدۀ کودک با محیط کسب می شود و پیش از کسب این تجارب نمی توان آن را به کودک آموخت (السون و هرگنهان، ۲۰۰۹، ترجمۀ سیف، ۱۳۸۹).
مفاهیم نگهداری ذهنی متفاوت هستند و از جمله آن ها میتوان به نگهداری ذهنی عدد، طول، ماده، فاصله، حجم، وزن، مایع و…. اشاره نمود. هیچ یک از این مفاهیم پیش از مرحلۀ عملیات عینی کسب نمیشوند و حتی درک پارهای از آن ها، همچون مفهوم بقای حجم، تا اواخر مرحلۀ عینی به طول میانجامد (سیف، ۱۳۸۶). در زیر به سن تقریبی کودک برای درک مفاهیم و یک نمونه آزمایش مربوط به آن ها اشاره می شود.
مفهوم بقای عدد (۶ تا ۷ سالگی)
دو ردیف مهره را که به یک اندازه مهره دارند و ترتیب قرار گرفتن آن شبیه هم است را نشان کودک می دهند و از او میپرسد که تعداد کدام ردیف بیشتر است؟ کودک در پاسخ میگوید که هر دو ردیف به یک اندازه مهره دارند. سپس مهرهای یک ردیف را بدون آن که مهرهای به آن اضافه یا کم کنند را با فاصلههای بیشتری نسبت به هم میچنینند. سپس همان پرسش را بار دیگر از کودک میپرسند. تنها کودکانی که به مفهوم بقای عدد دست یافتهاند در پاسخ خواهند گفت که هنوز هم تعداد مهرههای دو ردیف با هم برابر است.
مفهوم بقای طول (۶ تا ۷ سالگی)
دو چوب هم اندازه را که به صورت موازی در کنار هم قرار دارد را در مقابل کودک قرار می دهند و از او میپرسند که طول چوبها برابر است یا نه؟ کودک خواهد گفت که آن ها هماندازهاند. سپس یکی از چوبها را به سمت راست یا چپ حرکت می دهند و مجدداً پرسش بالا را تکرار میکنند. کودکانی که به مفهوم بقای طول رسیده باشند در پاسخ به این پرسش خواهند گفت که هنوز دو چوب هم اندازه هستند.
مفهوم بقای مایع (۶ تا ۷ سالگی)
دو لیوان هم شکل و هم حجم را که به یک اندازه مایع در آن ریخته شده به کودک نشان داده می شود و از او میپرسند که آب کدام لیوان بیشتر است؟ کودک در پاسخ به پرسش خواهد گفت هر دو لیوان به یک اندازه مایع دارند. در ادامه مایع درون یکی از لیوانها را، بدون این که به آن بیافزایند یا بکاهند در یک لیوان دیگر با ارتفاع بلندتر ریخته می شود و همان پرسش را بار دیگر از او میپرسند تنها کودکان که به مفهوم بقای مایع دست یافتهاند در پاسخ به پرسش خواهند گفت که مایع هر دو لیوان به یک اندازه است.
مفهوم بقای ماده (۷ تا ۸ سالگی)
دو گلولۀ خمیر را که هم اندازه و هم وزن است به کودک نشان می دهند و از میپرسند کدام یک سنگینتر است؟ کودک خواهد گفت هر دو مساوی هستند. سپس بدون آن که به مقدار خمیر چیزی را بیافزاید یا بکاهند یکی از گلولهها را به شکل لولۀ باریکی در می آورند، و مجدداً همان پرسش را تکرار میکنند. تنها کودکانی که مفهوم بقای ماده را درک کرده باشند خواهند گفت که هنوز آن دو برابر هستند.
مفهوم بقای سطح (۹ تا ۱۰ سالگی)
در اختیار کودک دو صفحۀ مقوایی بزرگ با تعدادی مکعب کوچک قرار دارند و از کودک میخواهند تا همچون پژوهشگر مکعبهای کوچک را در سطح مقوا پخش کند. در ادامه پژوهشگر بدون آن که تعداد مکعبها را زیاد یا کم کند، مکعبهای خود را به در گوشه ای از مقوا جمع می کند و از کودک میپرسد مساحت مکعبهای او بیشتر است یا مساحت مکعبهای خودش. اگر کودک به مفهوم بقای سطح دست یافته باشد خواهد گفت که مساحت هر دو به یک اندازه است.
مفهوم بقای حجم (۱۱ تا ۱۲ سالگی)
دو ظرف هم شکل و هم حجم را که به یک اندازه مایع در آن ها ریخته شده است به کودک نشان می دهند. سپس دو گلولۀ هم حجم و مثل هم را، درون ظرفها میاندازند. کودک مشاهده خواهد کرد که سطح مایع دو ظرف به یک اندازۀ بالا می آید. سپس گلولهها را از ظرفها خارج میکنند و یکی از آن ها بدون آن که به آن بیافزایند یا بکاهند تغییر شکل می دهند و به صورت یک لوله در می آورند. آن گاه از کودک میپرسند اگر خمیرها را در داخل ظرفها بیندازیم سطح مایع درون آن ها مساوی خواهد بود یا با هم تفاوت خواهد داشت؟ کودکانی که به مفهوم بقای حجم رسیده باشند در پاسخ به پرسش پژوهشگر خواهند گفت که آنها هنوز برابر هستند (سیف، ۱۳۸۶).
پیاژه دشواریهای یک کودک را در حل مسائل نگهداری، از ویژگیهای تفکر پیشعملیاتی به حساب میآورد. او معتقد است که این ویژگیها، با خلق موانع مربوط به خودمداری، تک جنبه نگری[۱۰۹]، تغییر شکلها، برگشتپذیری تفکر منطقی کودک را محدود می کند (وندر زندن، ۲۰۰۱، ترجمۀ گنجی، ۱۳۹۰). در زیر به این موانع اشاره میگردد.
الف- خودمحوری یا خودمداری
پیاژه از واژۀ خودمداری برای اشاره به ناتوانایی کودک در درک دیدگاه های افراد استفاده می کند (تنبریک[۱۱۰]، ۱۹۹۷، فلاول، ۲۰۰۰). او معتقد است که وقتی کودک بازنمایی ذهنی دنیا را آغاز می کند، غیر از دیدگاه خودش از دیدگاه های دیگران بیخبر هست و فکر می کند هرکس دیگری هم مثل خود او فکر و احساس می کند (پیاژه، ۱۹۵۰، به نقل از برک، ترجمۀ سید محمدی، ۱۳۸۴). از این رو هرگز برای متقاعد کردن دیگران تلاش نمیکند و باورهای پذیرفته شده را تعقیب نمیکنند (تنبریک، ۱۹۹۷). پیاژه خودمحوری را خودخواهی معنا نمیکند، بلکه معتقد است که در این مرحله، کودک قادر نیست خود را به جای دیگران بگذارد و دنیا را از دید فرد دیگری تماشا کند (بنتهام[۱۱۱]، ترجمۀ بیابانگرد و نعمتی، ۱۳۸۴).
کودکان به تدریج یاد می گیرند که به جهانی بیندیشند که زمان و مکان آن مستقل از آن ها به موجودیت خود ادامه میدهد، و از طریق تعامل اجتماعی یاد می گیرند که نقطه نظرات دیگران را به حساب آورند (همان). بنابرین تعامل اجتماعی به کودک کمک میکند تا نقطه نظرات دیگران را که ممکن است با تفسیر او از جهان خارج مشابه نباشد را تفسیر کند (اپلی و همکاران[۱۱۲]، ۲۰۰۴).