میدل میس[۳۴](۲۰۰۵)، تحقیقی به منظور مقایسه رویکردهای چند وجهی مبتنی بر تابآوری و رویکردهای فرایند مدار با هدف پیشگیری از آسیبهای اجتماعی اجرا کرد. هدف از اجرای این مطالعه ارائه راهبردی به منظور آماده کردن کودکان برای مقابله با خطراتی بود که در طول زندگی با آن مواجه میشوند. نتایج نشانگر آن بود که رویکردهای مبتنی بر تابآوری در این زمینه بسیار مؤثر است. همچنین در پژوهش براورمن[۳۵](۲۰۰۱)، مشخص شده که هم پوشی قابل توجهی بین ادبیات تابآوری و پیشگیری از سوء مصرف مواد وجود دار د. هر چند تابآوری روی موضوعات گسترده تری مانند سازگاری و انطباق متمرکز است ولی میتوان به عنوان یک عامل بازدارند در پیشگیری از اعتیاد مورد استفاده قرار گیرد(زرین کلک،۱۳۸۸).
بنابرین در این پژوهش محقق با محور قرار دادن این چهار متغیر به دنبال پاسخگویی به این سؤال است که آیا بین سبکهای دلبستگی، مهارتهای مقابلهای، طرحوارههای ناسازگار اولیه و تابآوری در افراد مبتلا به سوء مصرف مواد با افراد سالم رابطهای وجود دارد؟
۱-۳- اهمیت پژوهش
در عصری که جهان با شتاب به سوی توسعه علمیو اقتصادی حرکت میکند مسئولیت جوانان هر جامعه بسیار سنگین و غیرقابل انکار است، حیات و پویایی یک جامعه رابطه مستقیم با میزان افراد خلاق جوانان آن جامعه داشته و این مزیتی است که در کشورهای در حال توسعه همچون ایران نسبت به کشورهای پیشرفته صنعتی وجود دارد. سوء مصرف مواد مخدر و وابستگی به آن ها که در کشورهای در حال توسعه همچون ایران نسبت به کشورهای پیشرفته صنعتی وجود دارد. سوء مصرف مواد مخدر و وابستگی به آن ها صرف نظر از اینکه آن را بیماری یا آسیب روانی یا معضل صرفاً اجتماعی بدانیم پدیدهای است مزمن و عود کننده با صدمات جدی جسمانی، مالی، خانوادگی و اجتماعی همراه است. این افراد متعاقب وابستگی به مواد دچار افت جدی در کارکردهای فردی و اجتماعی میگردد (پیرجلیان، ۱۳۸۰).
سوء مصرف مواد، اختلال پیچیدهای در کل فرد است. الگوهای رفتاری و فکری خود تهدید کننده و خود مخرب، آشفتگی در سبک زندگی و عملکرد فرد را آشکار میسازند. با وجودی که اثرات ژنتیکی، فیزیولوژیکی و شیمیایی مواد شناخته شده است، اما خود فرد باید مسئولیت اولیه اختلال و بهبودیش را بپذیرد. بنابرین اعتیاد یک علامت است و نه جوهر و اصل اختلال. مشکل خود فرد است نه مواد(دی لئون[۳۶]، ۲۰۰۰، ترجمه ابراهیمی، ۱۳۸۱).
جامعه ما طبق آمار یک جامعه جوان است لذا شایسته است که به مشکلات و مسائل جوانان و راههای درمان و پیشگیری آن ها توجه ویژهای شود، آگاهی از نقش روش مقابلهای می تواند در شناخت و درمان مشکلات جوانان دختر و پسر سودمند باشند. شناخت راههای مقابلهای جوانان می تواند در یافتن این پرسش که آن ها در رویارویی با موقعیتهای استرس زا چگونه واکنش نشان میدهد کمک کند. همچنین این شناختها می تواند راههای مناسب برای کاهش بسیاری از اختلالها و ارتقاء سطح بهداشت روانی در اختیار متخصصان بهداشت روانی قرار دهد (باقری، ۱۳۸۵).
در این راستا در زمینه علل اعتیاد و عود پس از درمان از دیدگاه روانشناختی تحقیقات گوناگونی صورت گرفته است. یکی از این عوامل، تنیدگی است که میتواند فرایند شکلگیری این رفتار غیر انطباقی را توصیف و تبیین نماید. در شرایط عادی زندگی روزمره آدمی، تنیدگی جزء لاینفک زندگی و غیر قابل اجتناب است و بررسیهای انجام شده درباره این زمینه تأکید میکنند که کیفیت رفتار، صرفا ناشی از تنیدگی نیست بلکه آنچه سلامت رفتار را پیشبینی میکند شیوه ارزیابی فرد از تنیدگی و روشهای مقابله با آن است(ابراهیمی،۱۳۸۷).
و به عبارت دیگر مقابله یک عامل و متغیر تعدیلگر مهم در رابطه بین وقایع تنیدگی زا و پیامدهایی همچون اضطراب، افسردگی و…در نظر گرفته میشود. از این رو اگر تلاشهای مقابلهای فرد از نوع مؤثر، با کفایت و سازگارانه باشد، تنیدگی کمتر فشارزا تلقی میشود و واکنش نسبت به آن نیز در راستای کاهش پیامد های منفی آن است و اگر سبک یا الگوی مقابله ناسازگارانه و ناکافی باشد نه تنها تنیدگی را مهار نمیکند بلکه خود این واکنش منبع فشار به شمار آمده و شرایط را بدتر میکند(عاشوری و همکاران،۱۳۸۷).
با بررسی عوامل حمایتی مؤثر در تابآوری نیز که در جوامع و فرهنگهای مختلف مطرح شده است میتوان میزان تابآوری را در گروههای مختلف سنجید زیرا این عوامل نشان دهنده یک حس واقعگرایانهی مثبت افراد تابآور نسبت به خودشان است ونیز میتوان به این نکته پی برد که افراد تابآور چگونه از عهده شرایط دشوار بر میآیند و چگونه میتوانند بر محیط و موقعیت تأثیر گذار باشند. (محمدی، ۱۳۸۴). شاید تمایل زیاد به پژوهشهای تابآوری به این دلیل باشد که عوامل محافظت کننده نقش پراهمیتی را در زندگی فرد ایفا میکنند. از سوی دیگر بخشی از محبوبیت مفهوم تابآوری و پژوهشهای مرتبط با آن به این دلیل است که این دیدگاه بر توانمندیها، ظرفیتها، امید و قدرت فرد تمرکز دارند. این که عوامل محافظت کننده به عنوان سپری بر علیه رفتارهای خطرزا و پیامدهای همراه با آن ها مطرح هستند، تبیین کننده این موضوع است که چرا بسیاری از جوامع در سطوح محلی و ملی به شناسایی عوامل مؤثر بر تابآوری و به دنبال آن، طراحی برنامه های درمانی و ارتقای تواناییهای لازم درنوجوانان اقدام کردهاند(اعتبار جهرمی،۱۳۸۹).
طرحوارهها الگوی ثابت و دراز مدتی هستند که و کودکی به وجود آمده و تا زندگی بزرگسالی ادامه مییابند. تا حد زیادی ناکارآمدند و نقش اولیه و پایهای در تجارب بیماران داشته و بر فرایند تجارب بعدی تاثیرمیگذارند. طرحوارههای ناسازگار اولیه بر نحوه تفکر، احساس و عملکرد بیماران یا اینکه با دیگران چگونه ارتباط برقرار کنند نقشی اساسی دارند. طرحوارههای ناسازگارانه اولیه وشیوههای ناسازگارانهای که بیماران برای مقابله با آن ها یاد میگیرند اغلب زیربنای علایم اختلالات مزمن محوریک همانند اختلالات سوء مصرف مواد، افسردگی، اضطراب و روانتنی هستند(سهند و همکاران،۱۳۸۹). به دلیل اهمیت زیاد طرحوارهها یکی از روشهای پیشگیرانه در برابر مصرف مواد مخدر، آگاه سازی افراد در مورد خطرها و مضرات مواد مخدر و اصلاح نگرش افراد از نگرش مثبت به نگرش منفی، به اعتیاد، معتاد و مواد مخدر است(رحیمی موقر، ۱۳۷۵).
همچنین رابطه مادر و فرزند در هر کشوری بنا به آداب و رسوم و فرهنگ متفاوت است مثلاً در کشور ما رشد استقلال در کودک دیرتر شکل میگیرد. همچنین مدلهای تربیتی والدین و تأثیر فرهنگها بر افراد جوامع متفاوت است، به همین دلیل رشد دلبستگی وابسته به فرهنگ است. البته سبکهای دلبستگی نیز از لحاظ تنوع متفاوت است و می تواند تأثیر زیادی بر شخصیت فرد بگذارد. سوء مصرف مواد نیز مستثنی از این امر نیست یعنی الگوهای مصرف و نوع ماده مصرفی در کشورهای شرقی متفاوت از غرب است. خلق ناشاد، افسردگی و عزت نقس پائین یکی از عواملی است که باعث میشود اشخاص به سمت اعتیاد گرایش پیدا کنند. در این شرایط احتمال همراهی تجربه عواطف منفی، مهارتهای مقابلهای ضعیف، مکانیزمهای رشد نایافته، سبک شناختی معیوب، تعارض درون روانی و بین شخصی با سبک دلبستگی ناایمن بیشتر است که این عوامل احتمال سوء مصرف مواد را افزایش میدهند (گلی نژاد،۱۳۸۰).