-
- اجاره مفهومی عام دارد و شامل تمامی اموال و اشیاء می شود در حالی که مالکیت زمانی مفهومی خاص دارد و اصولاً شامل استفاده از اماکن تفریحی و توریستی می شود .
-
- در اجاره وظیفه مدیریت و نگهداری عین مستاجره با مستاجر میباشد اگر چه طبق قانون هزینه تعمیرات وانتفاع از عین مستاجره را مالک باید بپردازد ولی در مالکیت زمانی ، منتفع هیچ حقی برای نگهداری و مدیریت پروژه ندارد و فقط حق استفاده دارد و حتی باید هزینه نگهداری را هم پرداخت کند .
۲-۲-۶مقایسه مالکیت زمانی با عقد صلح :
بیشتر فقه پژوهان معاصری که به بررسی و تحلیل قرارداد بیع زمانی پرداختهاند ، انتعقاد این قرارداد را در قالب عقد صلح حایز و نافذ دانسته اند .[۱۱۸]
بیشتر مراجع تقلید معاصر نیز تحقق این قرارداد را در قالب عقد صلح جایز می دانند از جمله این افراد ، حضرات آیات سیستانی ، بهجت ، موسوی اردبیلی ، نوری همدانی و فاضل لنکرانی میباشند اما حضرات آیات تبریزی ، صافی گلپایگانی تحقق این قرارداد را در قالب عقد صلح جایز نمی دانند . از نمونه های کاربردی در این زمینه می توان شرکت نارنجستان شمال را نام برد که این شرکت با تنظیم دفترچه قرارداد و متحدالشکل ، منافع سوئیت های ویلایی خود را به صورت زمانی به متقاضیان واگذار میکند . در واقع این شرکت از بدو امر تا کنون در فروش محصولات خود از قراردادهای متضمن صلح منافع استفاده میکند یا نمونه ایی دیگر که می توان نام برد ، شرکت مجتمع های توریستی ، رفاهی ، آبادگران ایران است که در زمینه ی مالکیت زمانی از سال ۷۳ فعالیت دارد و در فروش محصولات خود از قراردادهای صلح مدت دار استفاده میکند .[۱۱۹]
پس برای تبیین این امر که آیا عقد صلح قابلیت پذیرش چنین قراردادی را دارد و یا خیر ؟
ابتدا لازم است آشنایی با عقد صلح پیدا نمود .
۲-۲-۶-۱تعریف صلح:
بیشتر لغت شناسان عرب صلح را به « سلم » معنا نموده اند.[۱۲۰]
جمعی از فقهای عامه نیز صلح را در لغت به معنای « قطع منازعه »[۱۲۱] و یا « قطع نزاع »[۱۲۲] معنی کردهاند . یکی از محققان معاصر اهل سنت به نقل از بعضی از منابع لغوی ، صلح را به «المسالمه بعد المنازعه » معنا نموده اند.[۱۲۳] و فقیه حنفی ابوعبدالله بخاری در معنای لغوی صلح توسعه ایی میدهد و آن را شامل رفع فساد محقق و فسادی که در پی خواهد آمد قرارداده است.[۱۲۴]
لغت شناسان فارسی صلح را به « آشتی » معنا کردهاند .[۱۲۵]
بعضی از اهل لغت در کنار واژه آشتی ، کلمه « سازش » را نیز آورده اند.[۱۲۶]
۲-۲-۶–۲-تعریف عقد صلح :
عقد صلح چنان که بسیاری از فقها گفته اند : عقدی است که برای رفع نزاع تشریع شده است.[۱۲۷] اما این تعریف تنها بیان کننده ی حکمت تشریع عقد صلح میباشد[۱۲۸] و به اعتقاد برخی از فقها مشروعیت عقد صلح منحصر به مواردی نیست که نزاعی رخ داده باشد یا اختلافی وجود داشته باشد بلکه عقدی است مستقل در کنار سایر عقود که مشروعیت و اعتبار دارد .
این دیدگاه اجماعی فقهای شیعه میباشد و تنها اختلافی که بین فقهای امامیه وجود دارد آن است که آیا عقد صلح در جائیکه نتیجه سایر عقود را دارد عقدی مستقل است یا فرع اعمال حقوقی پنج گانه ( بیع ، اجاره ، هبه ، عاریه ، اجراء) میباشد ؟
شیخ طوسی در کتاب مبسوط بر این عقیده میباشد که صلح ، فرع عقود پنج گانه میباشد ولی فقهای پس از او این سخن را نپذیرفته و با این استدلال که عقد صلح اگر چه در مواردی ، فایده و نتیجه عقود دیگر را دارد ولی این مسئله موجب نمی شود که این عقد از افراد آن عقود محسوب شود . به علاوه اینکه ، ادله صلح به وضوح بر استقلال این عقد در کنار سایر عقود دلایت میکند .
محقق در کتاب شرایع الاسلام عقد صلح را چنین تعریف می کند :[۱۲۹]
« عقد شرع لقطع التجاذب » یا « عقد شرع لقطع التنازع » / بنابرین اگرچه هدف اصلی عقد صلح از بین بردن خصومت و اختلاف بوده است هیچ مانعی ندارد که وسیله انجام معامله قرار گیرد .
قانون مدنی نیز به تبعیت از فقهای امامیه ، صلح را عقدی مستقل دانسته و درماده ۷۵۲ مقرر میدارد : صلح ممکن است یا در مورد رفع نزاع موجود و یا جلوگیری از تنازع احتمالی در مورد معامله و غیر آن واقع شود .
قانون مدنی به نظر مشهور فقها توجه کردهاست بنابرین عقد صلح هم میتواند پس از حدوث اختلاف جهت رفع نزاع منعقد گردد هم میتواند قبل از وقوع اختلاف جهت رفع تنازع احتمالی منعقد بشود . هیچ محدودیتی برای مورد صلح وجود ندارد . قالبی است وسیع تر از همه عقود معین که برای تحقق حاکمیت اراده فراهم آمده است . پس می توان چنین استنباط کرد که جوهر اصلی عقد صلح ، سلم میباشد به
عبارت دیگر در عقد صلح ، گذشت های متقابل وجوددارد و همین امتیازات است که آن را از سایر معاملات متمایز میکند و به صورت معامله ایی مستقل در می آورد . یعنی در هر موردی که وجود حقی بین دو نفر مشتبه است یا مورد نزاع قرار گرفته است یا هدف این است که از تنازع احتمالی پرهیز شود . عقدی که بر مبنای گذشت های متقابل واقع شود صلح است هر چند که نتیجه آن تسالم انتقال یا اسقاط حق باشد و این تلقی منطقی از صلح ، به خوبی استقلال آن را در کنار بیع ، معاوضه ، هبه و اجاره توجیه میکند . صلح یک عقد لازم میباشد و رعایت آن برای طرفین لازم میباشد .[۱۳۰]
۲-۲-۶-۳آیا مورد صلح باید معین باشد ؟
صلح بر ۲ دسته میباشد :
-
- صلح مبتنی بر تسامح : که یک عقد مسامحه ایی است و درآن غبن راه ندارد و علم اجمالی در آن کافی است .
- صلح مغابنه ایی : نوع دیگری از صلح میباشد که مبتنی بر تسامح نیست و ادعا غبن در آن شنیده می شود و علم اجمالی به آن کافی نمی باشد .
اگر صلح مبتنی بر مسامحه باشد مجهول بودن موضوع صلح بلا اشکال است و اگر صلح مبتنی بر مغابنه باشد موضوع عقد صلح باید معلوم باشد[۱۳۱] ، مجهول بودن آن مایه ی بطلان عقد صلح میباشد ولی اصولاً صلح مبتنی بر مسامحه میباشد و به همین دلیل است که در ماده ۷۶۲ قانون مدنی اشتباه در طرف را موجب بطلان عقد صلح میداند . در حالی که در ماده ۲۰۱ قانون مدنی در قواعد عمومی قراردادها اصولاً اشتباه در طرف معامله موجب بطلان عقد نیست مگر اینکه شخصیت طرف معامله علت عمده عقد بوده باشد.
از آن جایی که قانونگذار عقد صلح را مبتنی بر مسامحه دانسته به همین دلیل شخصیت طرف عقد را علت عمده انعقاد عقد تلقی کردهاست لذا اشتباه در طرف عقد را لاجرم موجب بطلان عقد دانسته است .
عقد صلح ممکن است معوض باشد یا بلاعوض باشد . (م ۷۵۷ قانون مدنی : صلح بلاعوض نیز جایز است ).
صلح بر امری که غیرمشروع باشد نیز باطل بلااثر است . (م ۷۵۴ قانون مدنی : هر صلحی نافذ است جز صلح بر امری که غیرمشروع باشد .