وقتی عدم تقارن اطلاعاتی در رابطه با سهام یک شرکت افزایش مییابد، ارزش ذاتی آن با قیمت در بازار سرمایه متفاوت خواهد بود. بنابرین، وجود عدم تقارن اطلاعاتی در بازار سرمایه، سرمایه افراد عادی را در این بازار، به مخاطره می اندازد. همچنین اگر اطلاعات مربوط به سود به موقع باشند، منجر به کاهش عدم تقارن اطلاعاتی و در نتیجه واقعی شدن بازده موردانتظار سرمایهگذاران میگردد.
از دیگر مشکلات مربوط بر سر راه رابطه عدم تقارن اطلاعاتی و فرصتهای رشد، سرمایه گذاری بیش از اندازه است که بر اساس تضاد مدیران و سهامداران شکل میگیرد. مدیران تمایل دارند اندازه شرکت را بزرگ کنند گرچه مجبور باشند پروژه های ضعیف را پذیرفته و ثروت سهامداران را کاهش دهند. اگر جریان های نقدی مازاد در دست نباشد، توانایی مدیران در رسیدن به این هدف محدود شده، ولی این محدودیت میتواند با تامین مالی از طریق بدهی برطرف شود. متعاقب آن، مدیر باید اصل و بهره این بدهی ها را با وجه نقدی پرداخت کند که قرار بود در پروژه های ضعیف به کار گرفته شوند. از این رو اهرم مکانیسمی برای غلبه بر مسئله سرمایه گذاری بیش از اندازه به شمار می رود و ارتباط منفی میان عدم تقارن اطلاعاتی و فرصت رشد را در شرکتهایی توجیه میکند که فرصتهای رشد کمتری دارند.
۲-۶- پیشینه پژوهش
۲-۶-۱ تحقیقات خارجی
جاکوبسون و آکر (۱۹۹۳)، در مطالعه خود به بررسی مقایسه ای عدم تقارن اطلاعات بین بازار سرمایه ژاپن و آمریکا پرداختهاند. نتایج پژوهش آنهل نشان میدهد که بازار سرمایه ژاپن اطلاعات مربوط به سودآوری آتی را زودتر از بازار سهام آمریکا در قیمت سهام منعکس میسازد، چرا که به دلیل ساختار مالکیتی شرکتها و حضور گسترده سهامداران نهادی، سهامداران ژاپنی در مقایسه با آمریکاییها از چشم اندازهای آتی شرکتها بهتر آگاهند.
جیانگ و کیم (۲۰۰۰)، به بررسی اثرات عدم تقارن اطلاعات بین مدیران و سهامداران در رابطه با سودآوری از نظر زمان و مقدار پرداختند. طبق نتایج تحقیق فوق، هر میزان سطح مالکیت نهادی در شرکتهای ژاپنی افزایش مییابد، عدم تقارن اطلاعات کمتری بین مدیران شرکت و سایر اشخاص مرتبط در بازار وجود خواهد داشت. بنابرین در شرکتهایی که میزان مالکیت بین شرکتی در آن ها بیشتر است، قیمت بازار سهام اطلاعات مرتبط با سودآوری آینده شرکت را سریع تر از شرکتهایی که مالکیت بین شرکتی کم تری دارند، در بر میگیرد.
انسه (۲۰۰۰)، در پژوهشی، به موقع بودن گزارشگری مالی سالیانه ۴۷ شرکت غیرمالی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار زیمباوه را مورد بررسی قرار داد. نتایج این مطالعه نشان داد که ۹۸% شرکتهای انتخاب شده به عنوان نمونه در مهلت مقرر قانونی، گزارشهای مالی سالیانه خود را ارائه نمودهاند. نتایج تحقیق آن ها نشان داد که متغیرهایی مانند اندازه شرکت، توان سودآوری و عمر شرکت با زمان گزارشگری مالی ارتباط معنیداری داشتهاند.
جوهاماتسون در سال (۲۰۰۲)، در تحقیق خود بازار سرمایه گذاری مشترک را از منظر تئوری اطلاعات نا متقارن مورد بررسی قرار داد و نتیجه گرفت که میتوان از مفاهیم اطلاعات نا متقارن و علامت دهی برای توصیف مشکلات پیش روی موسسان و سرمایهگذاران در سرمایه گذاری مشترک استفاده کرد.
واتس (۲۰۰۴)، در پژوهش خود به بررسی عدم تقارن زمانی سود، نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری و محافظه کاری در گزارشگری پرداخت. نتایج عنوان میکنند که همبستگی مابین نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری در یک نقطه از زمان و عدم تقارن زمانی به وسعت دوره ای که عدم تقارن زمانی در آن سنجیده شده و نیز افق زمانی اندازه گیری MTB بستگی دارد.
دشموخ (۲۰۰۵)، نتایج تحقیقی در مورد ارتباط عدم تقارن اطلاعاتی و سیاست سود تقسیمی انجام داده بیانگر پیروی موضوع از تئوری ترتیب هرمی است که وجود یک رابطه منفی و معنادار بین عدم تقارن اطلاعاتی و پرداخت سود تقسیمی را اثبات میکند. زیرا سود تقسیمی ممکن است برای کنترل مشکلات سرمایهگذاری استفاده میشود.
مورمان در سال (۲۰۰۶)، در مطالعه خود نقش عدم تقارن اطلاعاتی و کیفیت گزارشگری مالی را در معاملات بدهی بررسی کردند. نتایج نشان میدهد تفاوت دامنه پیشنهادی خرید و فروش در معاملات وام به طور مثبت با عدم تقارن اطلاعاتی مربوط به شرکت و وام مرتبط است.
دغان و همکاران( ۲۰۰۷)، در خصوص به موقع بودن گزارشگری مالی، نمونه خود را از شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار بینالمللی انتخاب کردند. هدف این تحقیق بررسی رابطه بین چهار متغیر مستقل؛ اخبار خوب و بد (سود یا زیان) در مورد شرکت، ریسک مالی، اندازه و نوع صنعت شرکت با به موقع بودن زمان گزارشگری مالی بوده است. نتایج نشان داد، به موقع بودن زمان گزارشگری مالی، تحت تاثیر توان سودآوری شرکت است . شرکتهایی که دارای اخبار خوب (نرخ بازده سرمایه گذاری ویا نرخ بازده حقوق صاحبان بالاتر) بوده اند، زودتر از شرکتهای دارای اخبار نامساعد، صورتهای مالی خود را منتشر نمودهاند. نتایج هم چنین نشان داد که اندازه شرکت، ریسک مالی بالا، خط مشی و زمان بندی مربوط به گزارشگری به موقع سالهای گذشته، در گزارشگری مالی به موقع شرکتها مؤثر بودهاند.
سانگ (۲۰۰۹)، رابطه بین اهرم مالی و فرصتهای رشد را برای شرکتهای چینی بررسی کرد. یافته های پژوهش حاکی از این است که شرکتهایی که رشد بیشتری دارند نسبت های اهرمی کمتری دارند. همچنین شرکتهای بزرگتر نسبت به شرکتهای کوچکتر بدهی بیشتری را برای سرمایه گذاری متحمل میشوند.
باهاتاچاریا و همکارانش (۲۰۱۰)، در تحقیقی به بررسی رابطه میان کیفیت سود و عدم تقارن اطلاعاتی پرداختهاند. آن ها با توجه یافته های خود، این گونه نتیجه گیری کردند که کیفیت پایین سود، منجر به افزایش عدم تقارن اطلاعاتی در بازارهای مالی میگردد.
۲-۶-۲ تحقیقات داخلی
کردستانی و امیر بیگی، در تحقیقی رابطه بین عدم تقارن زمانی سود و نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری سهام به عنوان دو معیار سنجش محافظه کاری را بررسی نمودند. نتایج تحقیق دلالت بر وجود یک رابطه منفی بین عدم تقارن زمانی سود و نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری سهام(MTB) دارد که از نظر آماری معنی دار است. هر چه دوره برآورد معیار عدم تقارن زمانی سود طولانی تر شود، این رابطه نیز منفی تر می شود (کردستانی و امیر بیگی، ۱۳۸۷).