کلونینجر در ارائه نظریه خود به ویژه از نظریه جفری گری[۹۳] (۱۹۸۱) و نظریه شخصیتی روان پزشک سوئدی، هنریک سجوبرینگ[۹۴] (۱۹۷۳) بهره برده است. گری در ساختار زیربنایی نظریه وی و برای ساخت سیاهه سرشت و منش نقش مهمی داشته است. گری برای اضطراب و تکانشوری به ترتیب سیستم های بازداری رفتاری[۹۵] و فعال سازی رفتاری[۹۶] را پیشنهاد نموده است. وی با گردآوری شواهد عمدتاًً آزمایشی-تجربی نشان میدهد که هر یک از این سیستم ها در انسان و حیوان دارای مدار عصبی اختصاصی و مستقل از دیگری است. البته علاوه بر دو سیستم بالا، سیستم سومی را به عنوان سامانه ستیز و گریز نیز مطرح میسازد که برای آن نیز مدار عصبی ویژه ای را تعریف نموده است (گری، ۱۹۸۱). سجوبرینگ نیز در نظریه شخصیت خود، سه بعد متانت (در مقابل تکانشوری)، اعتماد (در مقابل وسواسی-اجباری) و پایداری (در مقابل ویژگی دمدمی مزاج اجتماع آمیز) را مطرح کردهاست (کاویانی، ۱۳۸۲).
کلونینجر معتقد بود که سامانه های سرشتی در مغز دارای سازمان یافتگی کارکردی[۹۷] متشکل از سامانه های متفاوت و مستقل از یکدیگر برای فعال سازی، تداوم و بازداری رفتاری در پاسخگویی به گروههای معینی از محرک هاست. به طور کلی سرشت شامل چهار مؤلفه نوجویی، آسیب گریزی، پاداش-وابستگی[۹۸] و پشتکار[۹۹] است. فعال سازی رفتاری پاسخی به محرک های نو(جدید)[۱۰۰] و نشانه های پاداش و رهایی از تنبیه است. بنابرین تفاوت های فردی در چنین قابلیتی “نوجویی” نامیده می شود. بازداری رفتاری پاسخی به محرک های تنبیه یا نبودن پاداش است. تفاوت های فردی در قابلیت وقفه یا بازداری رفتاری، آسیب گریزی نامیده می شود. رفتاری که با پاداش تقویت می شود معمولاً تا مدتی پس از قطع پاداش ادامه دارد که همان ویژگی سرشتی پاداش-وابستگی است. بدین ترتیب در قسمت سرشت، کلونینجر این سه بعد را که هر یک دارای چهار مقیاس فرعی هستند، معرفی کرد و بعد چهارم را که فاقد زیر مقیاس است پشتکار نامید (کلونینجر، پریزبک، و شوراکیک[۱۰۱]، ۱۹۹۱، به نقل از هیرامورا[۱۰۲] و همکاران، ۲۰۱۰).
کلونینجر فرض می کند عوامل محیطی به ویژه شیوه تربیتی والدین در دگرگونی و تغییر شکل سرشت به صفات منش (اصطلاحاً تعامل فنوتایپ و ژنوتایپ) مؤثر است (راچکین و همکاران، ۱۹۹۹).
جدول ۱-۲ خلاصه ای از مجموعه رفتارهای متضادی را نشان میدهد که باعث افتراق در حداکثر امتیاز آوری برای هر چهار بعد سرشتی میشوند. باید توجه کرد که هر مقدار نهایی از این ابعاد از نظر تطابقی، سودمندی یا عدم سودمندی خاص خود را دارد. بنابرین نمره یا امتیاز بالا یا پایین لزوماًً به معنای تطابق بهتر نیست (پویان و همکاران، ۱۳۸۶).
جدول ۱-۲٫ توصیف افراد با نمرات بالا و پایین در چهار بعد سرشتی
بعد مزاج توصیف حداکثر تغییرات بالا پایین آسیب گریزی بدبین، ترسو، خجول، خستگی پذیر خوش بین، جسور، برون گرا، پرانرژی نوجویی کنجکاو، تکانشی، افراطی و ولخرج، زودرنج و تحریک پذیر محتاط، متعادل و اندیشه ورز، صرفه جو، صبور پاداش-وابستگی احساساتی، گشاده رو، گرم، مهربان و عاطفی بی علاقه، منزوی، سرد، مستقل و غیر وابسته پشتکار کوشا، مصمم، جدی، کمال طلب مصلحت گرا تنبل، بی اراده، تشویق ناپذیر، مصلحت گرا
همان طور که اشاره شد، تنوع طلبی و نوجویی نشان دهنده تمایل ارثی برای شروع یا فعال سازی مواجهه مشتاقانه در پاسخ به تازگی و تنوع، مواجهه با نشانگرهای پاداش، اجتناب فعال از نشانه های شرطی شده تنبیه و فرار از تنبیه غیرشرطی است. نوجویی به صورت فعالیت اکتشافی در پاسخ به تازگی و تنوع، تکانش گری، افراط در مقابله با اشارات مربوط با پاداش و اجتناب فعال از ناکامی بروز میکند. افرادی که نوجویی بالایی دارند، متمایل به فعالیت اکتشافی هستند، تحریک شدن را دوست دارند و با تحریک، هیجان زده میشوند. همچنین، در مقابل نظرات نو از خود هیجان نشان میدهند؛ یکنواختی را دوست ندارند و از آن خسته میشوند. میل به خلاقیت دارند؛ با اطلاعات اندک میتوانند سریعاً تصمیم بگیرند؛ در ایجاد تغییر پافشاری میکنند؛ مستعد حواس پرتی هستند؛ ولخرج و فعال هستند؛ به خطر کردن علاقه نشان میدهند؛ روال بسیار منظم را دوست ندارند (کاویانی،۱۳۸۲). سودمندی های نوجویی بالا از نظر تطابقی عبارت است از کشف مشتاقانه محرک های جدید و ناآشنا که بالقوه منجر به ریشه یابی، اکتشاف و پاداش می شود و مضرات آن، ملالت، خستگی پذیری و خیال پردازی در کوشش هاست (پویان و همکاران، ۱۳۸۶). افرادی که نوجویی پایینی دارند، تمایل به تکرار تجربه های قبلی دارند؛ در مقابل تغییر مقاوم هستند؛ منضبط بوده و کار برنامه ریزی شده را دوست دارند؛ تمرکز خوبی از خود نشان میدهند؛ محافظه کار و مقید هستند؛ صرفه جویی در وقت و پول و انرژی را می پسندند (کاویانی، ۱۳۸۲). اندیشه ورزی، تلاش منظم و مقابله محتاطانه و دقیق آنها، وقتی که انطباقی باشد به وضوح سودمند است. عیب نوجویی پایین، تحمل یکنواختی و فقدان اشتیاق است که بالقوه به صورت تمایل به یکنواخت سازی کسل کننده فعالیت ها بروز میکند (پویان و همکاران، ۱۳۸۶).
همان طور که مطرح شد تئوری زیست-روان شناختی شخصیت کلونینجر (۱۹۸۷، کلونینجر و همکاران، ۱۹۹۱، به نقل از هیرامورا و همکاران، ۲۰۱۰) رویکرد جالبی را برای درک این مکانیسم از طریق صفات سرشتی به ویژه نوجویی که به صورت زیستی تعیین شده است، مطرح میکند. برای مثال، ویلز و همکاران (۱۹۹۸، به نقل از پورشهباز و همکاران، ۱۳۸۴) چندین ویژگی شخصیتی را در دانش آموزان دبیرستانی بررسی و از طریق تحلیل خوشه ای پنج گروه را در آنها مشخص کردند:
-
- نوجوانان مشکل با ویژگی های خودکنترلی ضعیف، نوجویی بالا، خطرپذیری، خشم، استقلال طلبی، سابقه رویدادهای استرس زای گوناگون زندگی، رفتار انحرافی و عاطفه منفی.
-
- نوجوانان متعارف که در همه موارد مذکور پایین بودند.
-
- نوجوانان خطرپذیر کنترل شده با ویژگی های خطرپذیری و نوجویی بالا اما خودگردانی متوسط.
-
- نوجوانان غیر منحرف دچار استرس با ویژگی های انگیزه پیشرفت و خودگردانی متوسط اما سطح بالای رویدادهای استرس زای زندگی، عاطفه منفی و اضطراب اجتماعی.
“