امروزه این نگاه که موضوعات فرا مادی جایی در حیطه علوم ندارند، کاملا تغییر کرده تا آنجا که برخی از سازمان های بهداشتی به بازنگری تعاریف موجود در مورد انسان و ماهیت بشر پرداختهاند. برای مثال سازمان جهانی بهداشت در تعریف جنبههای وجودی انسان به ابعاد : جسمانی، روانی، اجتماعی و معنوی اشاره می کندو بعد چهارم یعنی معنویت را نیز در رشد و تکامل انسان مطرح می ـ سازد (وست، ۱۳۸۳). در متن تجدید نظر شده ی چهارمین ویرایش راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-IV-TR) ، بخش جدیدی تحت عنوان ” مشکلات مذهبی یا معنوی ” وجود دارد . در این بخش این چنین می خوانیم : این طبقه زمانی به کار می رود که کانون توجه بالینی ، یک مشکل مذهبی یا معنوی باشد و نمونه هایی از قبیل تجربه های پریشان کننده از دست دادن ایمان یا تردید در مورد آن و مشکلات مربوط به گرویدن به دین جدید یا تردید در ارزشهای معنوی را شامل می شود(انجمن روانپزشکی آمریکا، ۱۳۸۴) . در مجموع اهمیت معنویت و تأثیر مذهب در بهداشت روانی و بهبود زندگی انسان ها طی چند دهه گذشته بیش از پیش مورد توجه روانشناسان و متخصصان بهداشت روانی قرار گرفته است.
روانشناسان معروفی از جمله جیمز[۸](۱۹۸۵)، آلپورت[۹](۱۹۵۰) و یونگ[۱۰](۱۹۶۹) به نقش و تأثیر مثبت مذهب بر زندگی افراد پرداختهاند و آن را مهم می دانند . اخیراً پژوهشهای متعددی در مورد اثر مذهب بر سلامت روانی انجام شده است و نتایج حاصل از این تحقیقات نشان دهنده ی اثر مثبت مذهب بر سازگاری و بهداشت روانی و اثر کاهنده آن بر نشانه های بیماری و اختلالات رفتاری از جمله پرخاشگری بوده است(سیف و نیکوی، ۱۳۸۳). به اعتقاد هاریسون[۱۱] (۲۰۰۱) با وجود این که مدتها است تصور می شود بین مذهب و سلامت روانی ارتباط مثبتی وجود دارد اما اخیراً روانشناسی مذهبی ، شواهد تجربی بسیاری را در این زمینه فراهم کردهاست.
دین به شکل خاصی در هر فرهنگ شناخته شده ای وجود دارد و می توان آن را از دیدگاه آیین ها ، شخصیت های نمادین و انواع دعاها بررسی کرد(کاظمیان مقدم، مهرابی زاده هنرمند،۲۰۰۹) . اعتقادات دینی و مذهب به انسان آرامش میدهد ، امنیت فرد را تضمین میکند ، خلاء های اخلاقی، عاطفی و معنوی را در فرد و اجتماعات استحکام داده و پایگاه محکمی برای انسان در برابر مشکلات و محرومیت های زندگی ایجاد میکند( اسدی نوقانی، امیدی و حاجی آقا جانی، ۲۰۰۵) . تحقیقات نیز نشان میدهد که مذهب در زندگی نقش مهمی داشته و در بسیاری از افراد احساس تعلق و آرامش را به وجود می آورد (بدل[۱۲]، ۲۰۰۲). دستورات و آیین های مذهبی اگر درست به کار گرفته شود می ـ تواند موجبات سلامت شادکامی و سازگاری افراد را در جامعه ای که در آن زندگی میکنند فراهم آورد.
رابطه بین مذهب و سلامت در بسیاری از پژوهشها تأیید شده است . شریفی، مهرابی زاده هنرمند و شکرکن (۱۳۸۲) در برسی خود نشان دادند که بازخورد مذهبی با اختلال در سلامت عمومی رابطه منفی و با شکیبایی رابطه مثبت و معنا دار دارد. خداپناهی و خاکسار بلداجی (۱۳۸۴) طی پژوهشی با عنوان “رابطه جهت گیری مذهبی و سازگاری روان شناختی در دانشجویان ” دریافتندکه بین جهت گیری مذهبی و سازگاری رابطه معناداری وجود دارد. در پژوهش بهرامی احسان و تاشک(۱۳۸۳) بین جهت گیری مذهبی با افزایش سلامت روانی و کاهش اختلالهای روانی به رابطه مثبت معنا دار و توانایی پیشبینی سبک مقابله مذهبی مثبت توسط جهت گیری مذهبی مثبت دست یافتند. در این پژوهش بین حرمت خود و جهت گیری مذهبی نیز رابطه معنادار مثبت به دست آمد.
با توجه به آنچه گفته شد و همچنین با توجه به نقش مذهب در تأمین سلامت روان افراد و پیشگیری از آسیبهای روانی و اجتماعی پژوهش حاضر میتواند با هدف یافتن پاسخی برای این سوال که آیا باورهای مذهبی در پیشگیری از رفتارهای پرخاشگرانه و بالا بردن سطح سازگاری دختران و پسران نوجوان مؤثر است نقش بسزایی را داشته باشد.
۱-۴ اهداف پژوهش:
هدف کلی
مقایسه میزان باورهای مذهبی ، پرخاشگری و سازگاری در دانش آموزان دوره متوسطه.
اهداف جزئی
۱- تعیین رابطه بین باورهای مذهبی و پرخاشگری دانش آموزان دوره متوسطه.
۲- تعیین رابطه بین باورهای مذهبی و سازگاری دانش آموزان دوره متوسطه.
۳- تعیین تفاوت پرخاشگری بین دانش آموزان دختر و پسر.
۴- تعیین تفاوت سازگاری بین دانش آموزان دختر و پسر.
۵- تعیین تفاوت باورهای مذهبی بین دانش آموزان دختر و پسر.
۱-۵ فرضیه های تحقیق:
فرضیه اصلی
بین باورهای مذهبی، پرخاشگری و سازگاری دانش آموزان تفاوت وجود دارد.
فرضیه های فرعی
فرضیه اول : بین باورهای مذهبی و پرخاشگری دانش آموزان رابطه وجود دارد.
فرضیه دوم : بین باورهای مذهبی و سازگاری دانش آموزان رابطه وجود دارد.
فرضیه سوم : بین پرخاشگری دانش آموزان دختر و پسرتفاوت وجود دارد.
فرضیه چهارم: بین سازگاری دانش آموزان دختر و پسرتفاوت وجود دارد.
فرضیه پنجم: بین باورهای مذهبی دانش آموزان دختر و پسرتفاوت وجود دارد.
۱-۶ تعریف متغییرهای پژوهش:
۱-۶-۱تعاریف مفهومی
باورهای مذهبی : واژه Belief در فارسی به باور ، عقیده ، ایمان و اعتقاد ترجمه شده است (آریان پور، ۱۳۸۵). این واژه از اصطلاحات مربوط به حوزه روانشناسی اجتماعی است که مباحث مربوط به پدیده روانی اعتقاد را از این حیث که دارای رفتار سازی اجتماعی است مطالعه میکند. در یک تعریف ساده و رسا ،” باورها یا عقیده ها ، اندیشه هایی هستند که فرد به درستی و حقانیت آن ها اعتقاد دارد” (پارسا، ۱۳۸۳). کرچ و کرچفیلد باور را چنین تعریف کردهاند : “سازمانی با ثبات از ادراک و شناختی نسبی در باره جنبه خاصی از دنیای یک فرد است”.در مفهوم وسیع تر ، باورها در برگیرنده شناخت یا دانسته ها ، عقاید یا آیین است(روشبلاو ، بورفیون، ۱۳۷۱).
پرخاشگری : پرخاشگری معمولاً رفتاری است که هدف آن صدمه زدن جسمانی یا زبانی به فرد دیگر یا نابود کردن دارایی افراد است . پرخاشگری ممکن است به شیوه های متفاوتی خود را نشان دهد. خصومت ، نشان دهنده جنبه شناختی پرخاشگری و خشم، نشان دهنده جنبه هیجانی آن است . جنبه رفتاری پرخاشگری نیز به شکل کلامی و جسمانی بروز میکند(خزائی، اسدی و محمدی، ۱۳۹۰).
سازگاری : هافمن[۱۳] و همکاران (۲۰۰۴) سازگاری را تغییر دادن پیوسته تلاش های شناختی و رفتاری برای کنترل فشارهای خاص بیرونی یا درونی که خسته کننده یا فراتر از توانایی شخصی ارزیابی شوند ،میداند و به زبان ساده تر سازگاری تلاشی است برای کنترل استرس به شیوه های مؤثر (به نقل از حبیبی ، ۱۳۸۲).