فرایند رواندرمانیپویشی کوتاه مدت
فرایند رواندرمانیپویشی کوتاه مدت مانند سایر رواندرمانیهای تحلیلی، مراحلی را شامل میشود که درمان از آن ها میگذرد. در این فرایند وظایفی مورد توجه قرار میگیرد که در هر مرحله درمان باید به آن پرداخته شود تا مراحل یکی پس از دیگری جلو روند. درمانگر برحسب اهداف و مدت زمان تعیین شده برای مداخله، شدت و عمق هر یک از این مراحل را تعیین میکند (عباس، ۲۰۰۲). چهار عنصر اصلی این درمان که کاربرد بیشتر این درمان را برای گروه وسیعتری از بیماران مقدور میکند عبارتند از:
۱- درک عمیقی از تجربه فرد با کمک مفاهیم رویکرد رابطه با ابژه.
۲- کسب بینش و توجه به ارتباط درمانی همراه با انتقال و انتقال متقابل.
۳- استفاده از تکنیکهای رواندرمانی تحلیلی که توسط سایر نظریهپردازان برجسته رواندرمانی تحلیلی کوتاهمدت به کار گرفته شده است.
۴- انعطاف پذیری در امکان جذب مداخلات غیر روانتحلیلی (سوارتبرگ، استیلس و سلتزر[۱۲۰]،۲۰۰۴).
نکته مهمی که در فرایند رواندرمانیپویشی کوتاه مدت مورد توجه قرار میگیرد، تعیین تمرکز درمانی است. تمرکز درمان میتواند روی یک نشانه معنادار، یک تعارض درون روانی خاص، یک جریان آسیبشناسی رشد یابنده، یک باور ناسازگارانه درباره خود، یک تم تعبیرپذیر برجسته، یک تعارض بینفردی تکرار شونده و یا یک الگوی عملکرد ناسازگارانه باشد که باید با توافق با بیمار، و بر حسب ملاکهای دیگر از قبیل تعداد جلسات و سایر محدودیتها صورت گیرد.
تمرکز درمانی معمولاً به دو گونه است. تمرکز نشانهای و پویایی. تمرکز نشانهای عبارت است از مشکل روانشناختی یا کارکردی که بیمار را به جلسات کشانده و تمرکز پویایی به ساختار روانپویایی بیمار اشاره دارد. ارتباط این دو مورد اگرچه چندان واضح نیست، اما هدف رواندرمانیپویشی کوتاه مدت، برقراری ارتباط بین تمرکز نشانهای و پویایی از طریق تعبیر روابط بیمار با دیگران و درمانگر است (وینستون[۱۲۱] و همکاران، ۱۹۹۴). درمان شامل مراحل و وظایف زیر است:
مرحله آغاز
در این مرحله که از ۲ تا ۴ جلسه میتواند ادامه داشته باشد این اهداف دنبال میشود:
-
- انتخاب مناسب بیمارانی که میتوانند از رواندرمانیپویشی کوتاه مدت بهره بگیرند.
-
- تعیین تمرکز درمان.
- شکل دادن یک اتحاد درمانی کارآمد.
مرحله میانی اول
در این مرحله که حداکثر ۴ جلسه را به خود اختصاص میدهد، با بهره گرفتن از تکنیکهای اصلی رواندرمانیپویشی کوتاه مدت یعنی شفافسازی، مواجههسازی و تعبیر، درمانگر و بیمار با ایجاد یک فضای انتقالی به دنبال محقق ساختن اهدافی هستند که باهم توافق کردهاند. همچنین در این مرحله اهداف زیر دنبال میشوند:
-
- باقی ماندن در تمرکز درمانی توافق شده.
- تعبیر نشانه ها و برقراری ارتباط بین آن ها و تعارضهای پویای ناخودآگاهتر با بهرهگیری از تعبیر انتقال و انتقال متقابل.
مرحله میانی دوم
در این مرحله نیز که حداکثر ۴ جلسه را به خود اختصاص میدهد، اهداف زیر دنبال میشوند:
-
- در صورت لزوم به منظور تسریع یا تشدید انتقال از تکنیکهای غیر روانپویایی مانند آرامسازی یا حل مسئله، استفاده میشود.
- پیشبینی پایان درمان.
مرحله پایان
این مرحله اگرچه به شکل اختصاصی ۲ تا ۴ جلسه آخر درمان را به خود اختصاص میدهد، اما در عمل حتی از جلسه اول درمان میتواند مورد بحث قرار گیرد. مرحله پایان درمان مرحلهای است که اهدافی که قرار بود بیمار به آن ها برسد محقق شدهباشد. نشانه های آمادگی برای پایان درمان در رواندرمانیپویشی کوتاه مدت عبارتند از افزایش توانایی برای غلبه بر استرسهای پیشرونده، همکاری و مشارکت، داشتن رابطه با ابژههای دوستانهتر، یک پارچه شدن احساسات متناقض، ادراک درستتر دیگران و روابط، افزایش همدلی و تفکیک میان نیازهای مختلف و ارضای آن ها. به همین ترتیب ملاکهای پایان درمان عبارتند از درونیشدن فضای درمان و توانایی نگهداری آن به شکل ایمن در خود، شناختهشدن همانندسازی فرافکنانه ناخودآگاه و بازگرداندن بخشهای فرافکنیشده به ایگو، توانایی همراهی و همکاری با دیگران، برقراری ارتباط صمیمانه و جنسی با دیگران و ظرفیت نگهداری و سوگواری برای رابطه درمانی پایانیافته همراه با تحمل چالشها و فقدانهای آتی.
همچنین در این مرحله اهداف زیر دنبال میشوند:
-
- تحکیم دستاوردهای درمان.
-
- جستجو و کار روی فقدانهای قبلی و فقدانی که بیمار پس از پایان درمان تحمل میکند.
-
- خداحافظی کردن با رابطهای که اگرچه کوتاهمدت بوده، اما در عمیقترین حالت ممکن بوده است.
-
- بحث درباره موانع نگهداشتن دستاوردهای درمان یا اضافهکردن این دستاوردها.
- درونی کردن فرایند درمان.
کنکاش درباره شرایطی که بیمار در مواجهه با آن ها ممکن است پسروی نموده و محتاج بازگشت به درمان شود و تسهیل فرایند بازگشت مجدد به درمان (استادتر،۲۰۰۹).
جمعبندی
همان طور که مشاهده شد ادبیات تحقیق حاکی از این است که بحران هویت میانسالی تاثیرات منفی زیادی بر جنبههای مختلف وضعیت روانشناختی میانسالان میگذارد. البته این تاثیرات بر سلامت روانشناختی فرد محدود نمیشود، بلکه مشکلات ناشی از بحران هویت میانسالی، خانواده فرد را نیز درگیر میکند و ساختار خانواده را مورد تهدید قرار میدهد. در مقیاسی وسیعتر، بحران هویت میانسالی بر رضایت شغلی، خودپنداره فرد و تعاملاتش با اطرافیان خصوصاًً نسل جوانتر تاثیرات منفی زیادی را اعمال میکند، لذا پرداختن به مقوله بحران هویت میانسالی از جنبه پیشگیری و درمان از اهمیت بسزایی برخوردار است.
با توجه به آسیبهای روانشناختی، اجتماعی و اقتصادی گستردهای که فرد مبتلا به بحران هویت میانسالی متحمل میشود، محققان حوزه رشد سعی بر آن داشتهاند که به معرفی و ایجاد روشهایی بپردازند که باعث شود میانسالان درگیر بحران هویت میانسالی نشوند و متعاقبا سلامت روانشناختی بهتری را کسب کند. در این میان به متغیرهایی توجه شده است که باعث بهبود سلامت روانشناختی این افراد میگردند. تحقیقات این حوزه نشان داده است که از عواملی که در بهبود وضعیت روانشناختی میانسالان از اهمیت بالایی برخوردار است، رضایت از زندگی آن ها میباشد. متغیر رضایت از زندگی با تاثیری که بر نحوه نگرش فرد نسبت به دستاوردهایش در زندگی میگذارد، سازگاری وی با مشکلات دوران میانسالی را بهبود بخشیده، و زمینه ساز پیشگیری از بحران هویت میانسالی میگردد.