داشتن خود شناسی
حل مسئله
تفکر بحرانی
قضاوت اقتضایی
هوش عملیاتی( دانش پایه)
توانایی تفکر تحلیلی
توانایی تفکر خلاق
هوش عملیاتی( دانش ضمنی)
سان تزوز فاکتورهای هوش را که مربوط به تواناییهای رهبری است به صورت زیر بیان میکند.
۱٫ بررسی مسائل به صورت سیستماتیک
۲٫ درک محیط کسب و کار و انعطاف پذیری
۳٫ عدم پیروی از قوانین متعارف و قراردادی
۴٫ تحلیلی بودن
۵٫ عدم مخالفت با تغییر و تشویق برای تغییر
مدل هوش استراتژیک یک ابزار عملی است که فاکتورهای ذهنی، اخلاق، توانایی حل مسئله، قضاوت موقعیتی، تفکر خلاق و خودیادگیری را برای اندازه گیری هوش استراتژیک شکل میدهد. به طور کلی با توجه به توضیحاتی که درباره هوش و مؤلفههای آن و درباره ویژگیهای هوش رهبر ارائه شده مدلی از اندازه گیری هوش استراتژیک ارائه شده است( گوایچارد،۲۰۱۱)
تأمل و اندیشه
هوش هیجانی
خلاقیت
یکپارچه سازی
نیک خواهی
خود تقلیل یافتگی یافتگی
دانش و دانایی
هوش عملی
خود یادگیری
دیدگاه باز نسبت به تجربه ها
دانش ضمنی
حل مسئله
علاقه به یادگیری
هوشمندی و فراست
هوش استراتژیک
شکل ۲-۲٫ شکل هوش استراتژیک
تفکر بحرانی:
پول و الدر[۵۷](۲۰۰۶): با توجه به فرایند تصمیم گیری سازمانی و توانایی فردی در تفکر بحرانی بیان میکنند که تفکر بحرانی طریقه ای از تفکر است درباره هر موضوع، محتوا و مسائل که در آن متفکر، کیفیت تفکر خود را از طریق در اختیار گرفتن ماهارانه ساختارهای اصلی تفکر و اعمال استانداردهای فکری بهبود میبخشد. همچنین اظهار داشتند که تفکر بحرانی به افراد اجازه میدهد :
۱) علت تصمیم گیری خود را بهتر درک کنند.
۲) نقطه نظرات رقابتی خود را بهتر درک کنند.
۳) به صورت خلاقانه تفکر کنند.
۴) به صورت استقرایی و قیاسی تفکر کنند.
۵) درباره بحران و بهبود تجربیات خود تأمل کنند.
کربی و گودپاستر[۵۸](۲۰۰۷) به سادگی متفکر بحرانی را به عنوان فردی تعریف کردهاند که:
-
- درباره همه چیز سؤال میپرسند.
-
- کسی که تأثیر نفوذ فرایند فرهنگ آموزی را درک میکند.
- افراد را آن گونه که هستند ببینند، نه آن که ما دوست داریم آن ها چگونه باشند.
همچنین متفکر بحرانی را به عنوان فردی که میتواند از ایده های خودش چشم پوشی کند و خشم، غرور،خودبینی و حالت تدافعی خود را کنترل کند و پذیرای انتقاد سازنده باشد تعریف کردهاند.
الدر(۱۹۹۶): در تعریف خود از متفکر بحرانی تأکید میکند که فردی است که الف) به هر دو شیوه استقرایی و قیاسی تفکر میکند. ب) تعصبات خود را در فراین تصمیم گیری میپذیرد. ج) خود راهنمایی دارد.
همان طور که از شرح خلاصه ای از تفکر بحرانی مشهود است، تقسیرهای بسیار گسترده ای درباره این الگو وجود دارد. پول و الدر(۲۰۰۷) نظراتی مشابه با کار و همکاران(۲۰۰۷) ارائه دادند که مؤلفههای کلیدی تفکر، در سطوح بالاتر و برهان در خود افراد وجود دارد؛ کسانی که خود هدایتی، خود انگیزگی، خود هماهنگی و خود اصلاحی داشته باشند( گوایچارد،۲۰۱۱).
تفکر خلاق:
هوش خلاق یکی از جنبههای مهم از هوش فردی است. خلاقیت در جنبههایی از شناخت فردی شامل: الف) توانا بودن در اثرگذاری مثبت ب) داشتن احساس ایجاد انگیزه و محرک روانی ج) توانایی ساخت و ترکیب افکار و ایده ها در ارتباط با ایده ها و بینشهای جدید. باندورا[۵۹](۱۹۹۷) همچنین اظهار داشت خلاقیت به منزله یکی از بارزترین اشکال بیان انسانی است. نوآوری عمدتاًً شامل بازسازی و سنتز دانش با هدف روشهای جدید تفکر و انجام کارها است. خلاقیت به یک حد خوبی از امکانات شناختی نیاز دارد تا بتواند راههای تفکری را که مانع از شناسایی ایده های جدید و کشف دانش جدید میشود را نادیده بگیرد)باندورا، ۱۹۹۷).
استرنبرگ(۲۰۰۴): افراد بسیار باهوش به طور مستمر به تولیدات جدید و با کیفیت و ایده های مناسب برای موقعیتهای معین میپردازند؛ و متفکران خلاق در خارج از چارچوب و هنجارها فکر میکنند.
پول و الدر(۲۰۰۶) درباره اهمیت تفکر خلاق بیان داشتند که یک توانایی فردی در انعکاس و نشان دادن میزان انحراف مجاز از اخلاقیات، خودخواهی، پیروی از رسوم و عقاید عادی و غیر انتقادی، آموزشهای اجتماعی، دیدگاههای تلفیقی، دیدگاههای جایگزین، تمایلات خودمحورانه و میزان دوری از ریاکاری است.
موانع خلاقیت شامل موارد زیر است ( بنیس[۶۰] ۱۹۹۷):
-
- ترس از انتقاد و عدم پذیرش
-
- مدیریت و کنترل کردن افراد به جای هدایت و راهنمایی کردن آن ها
- وجود فضای یادگیری در شرایط اضطراب؛ که در آن افراد اعتقاد به از دست دادن اثربخشی، اعتماد به نفس و هویت دارند.
شاین[۶۱] اظهار داشت موانع توانایی فرد در فکر کردن در خارج از چارچوب و هنجارها مربوط به فرهنگ جامعه و سازمان است.
باندورا(۱۹۹۷) و پترسون(۲۰۰۳) اظهار داشتند که به منظور بهبود چشم انداز خلاقیت، یک رهبر: ۱) نباید سریع از افراد انتقاد کند. ۲) اجازه دهد تا افرادی که کم حرف هستند به صورت باز در ارائه نظرات سهیم باشند. ۳) باعث افزایش خود کارآمدی و اثر مثبت فردی در افراد شود. ۴) شرایط طوفان مغزی را ایجاد نماید. ۵) تواضع و نوع دوستی رهبران را افزایش دهد( گوایچارد، ۲۰۱۱).
پترسون(۲۰۰۳) ادعا میکند، خلاقیت رهبر با تواضع و نوع دوستی نسبت به پیروان در ارتباط است. پترسون توضیح میدهد که این یک عمل متقابل است، که یک لایه از اعتماد را بین رهبر و پیروان ایجاد میکند، که به نوبه خود باعث میشود تا پیروان از چشم اندازها و مأموریتهای سازمان پیروی کنند.
فرایند خود یادگیری:
یکی از اندازه گیریهای اصلی خودیادگیری( یادگیری مستقیم فرد از خود) که توسط گوگلی المینو[۶۲](۱۹۷۷) ارائه شده است شامل اندازه گیری جنبههای: ۱) آزادی( باز بودن شرایط) در یادگیری ۲) تصور کلی و عقیده فردی ۳) داشتن ابتکار عمل و استقلال ۴) پذیرش مسئولیت یادگیری فردی ۵)علاقه به یادگیری ۶) خلاقیت ۷) جهت گیریهای آینده ۸) داشتن مهارتهای حل مسئله(گوگلی المینو،۱۹۷۷).
پانتون و کار(۱۹۹۹) خودیادگیری فردی را به عنوان ویژگی شخصیتی که شامل شناخت، آگاهی و علاقه است، تعریف کردهاند. همچنین اظهار داشتند که ویژگیهای جمعیت شناختی مانند سن، جنس، وضعیت تأهل و سطح تحصیلات بالایی که دارند، ممکن است با خودیادگیری افراد در ارتباط باشد. در این ارتباط لیچ و ریو(۲۰۰۰) به این نتایج دست یافتند که: ۱) سن رابطه مثبت و معنی داری با خودیادگیری و تفکر بحرانی دارد. ۲) اعضای مسن تر بیشتر تمایل دارند خود را به عنوان یک خود یادگیرنده احساس کنند. ۳) جنسیت ارتباطی با خود یادگیری شخصی ندارد. ۴) جنسیت در تفکر بحرانی بی اهمیت است.
هوش هیجانی:
دسبورو و آشکاناسی[۶۳](۲۰۰۲)، اظهار داشتند که هوش هیجانی نقش اصلی را در نزدیک شدن به رهبری و کمک به اثر بخشی رهبری بازی میکند و یک ماهیت کلیدی رهبری در موقعیتهای اجتماعی است. همچنین اظهار داشتند که جنبههای هوش هیجانی در نظریه های رهبری متعدد آشکار است که شامل رهبری تحول، رهبری کاریزماتیک، رهبری استراتژیک و تبادلات رهبر و عضو است.